لعنت به من وُ عشق تو وُ وعده ی ""ما""يت لعنت به من ِ بی شرف ِ مانده به پايت له کرده غرور و دل و آيين ِ شعورم بی ميلی و سردیِ دل و زنگ ِ صدايت بايد بروم، ماندنم انکار ِ شعور است ناديده بگيرم همه ی خاطره هايت هی بغض و نم ِ اشک و من و بالش ِ خيسم تکرار تو وُ خاطره ی مانده به جايت کافر شدم از بعد تو، انگار دوباره لازم شده پيغمبر و اعجاز ِ خدايت من ميروم آهسته و ميپوسم و شايد روزی کسی از من غزلی خواند برايت ليلا کاظمی فراهانی
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/12/15 - 13:22 توسط Mobile
دیدگاه
bamdad

!!
{-196-}

1393/12/15 - 13:45
CORAL

نه بابا ربط نداره به اون بدبخت{-105-}

1393/12/15 - 15:19 توسط Mobile
bamdad

{-165-}

1393/12/15 - 16:18